سال گذشته در چنین روزهایی جملاتی تکاندهنده شبکههای اجتماعی را درمینوردید، جملات مادری که از همسایهها یخ طلب میکرد تا پیکر بیجان فرزندش را که در پی تیراندازی مستقیم نیروهای سرکوبی به خودرو این خانواده به قتل رسیده بود تا صبح در یخ نگهداری کند؛ پیکری که از ترس ربوده شدن مانند بسیاری دیگر از قربانیان به خانه آورده بودند.
کیان پیرفلک یکی از دهها کودکیست که در سال گذشته توسط حکومت اسلامی ایران کشته شدند. او را با ویدیوهایی که هوش و استعداد درخشاناش را نمایش میداد بیش از دیگر کودکان کشتهشده در یک سال اخیر میشناسیم. کیان سخنش را با نام خدای رنگینکمان آغاز میکرد و خانوادهی دادخواهاش کودکیِ پر از شور و خلاقیت او را پیش چشم همگان میگذاشتند.
در یک سال اخیر بیش از هفتاد کودک در جریان جنبش پیشرو زن، زندگی، آزادی کشته شدند و از همین رو در این جنبش احتمالاً برای نخستین بار در طی تاریخ مبارزات آزادیخواهانهی ملت ایران بارها و بارها شعار «حکومت بچهکش» طنینانداز شد. طنین این شعار بخشی از ماهیت نظامی را آشکار میکرد که در طول بیش از چهار دهه هجوم همهسویه تا حد نیستی و حذف بر کودکان روا داشته است.
خشونت، تجاوز و تعرضهای جنسی به کودکان، کودککشی در فضای خانواده، کودکهمسری، مسمومکردن دختران دانشآموز، پدیدهی عادیسازیشدهی کودکانِ کار، محرومیت ناگزیر از تحصیل و سیاههای بلند از تبعیض و محدودیت و تلاش برای مغزشویی کودکان و نوجوانان رشتههایی است درهمتنیده که بافتاری نظاممند از تخریب و نابودی نسلهای امروز و آینده را پیش چشم میگذارند؛ از سوی دیگر، به بند کشیدن فرهنگ و ادب و هنر و هر آنچه میتواند شالودهی فرهنگی را بنیان گذارد که آیندهای بهتر همراه با همزیستی و همبودی پُرمدارا را میسر میکند. این همه سازِکارِ نظامیست که به هر ابزاری دست مییازد تا قیمومیت و قدرت ویرانگرش را برپا نگه دارد.
کودک بودن در چنین نظامی دشوارترین و بیپناهترینِ وضعیتهاست. بر ماست که با وجود انباشت بحرانها و مصائبی که جامعه بناحق با آنها دستبهگریبان است و آوار پیدرپیشان مدام توجهها را به سویی میکشاند، به وضعیت کودکان و تبعیض و ظلمی که بر جان و تن و عمرشان میرود توجهی ویژه شود.
آذر ۱۴۰۲
تاکنون دو نشست در کانون هنر/فرهنگ/کنش در این رابطه برگزار شده است که در زیر میتوانید این گفتوگوها را ببینید:
نشست نخست: کودکان در بستر جنگ و سرکوبهای سیاسی
نشست دوم: تجربهی وضعیتهای تبعیضآمیز